printlogo


printlogo


اخلاق در حوزه - شماره 812
رهنمودهای امام خمینی(قد) به طلاب

از وصیت‌های من که در آستانه مرگ«هستم» و نفس‌های آخر را می‌کشم، به تو که از نعمت جوانی برخورداری، آن است که معاشر خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجّه به معنویات و آنان که به حبّ دنیا و زخارف آن ندارند و از مال و منال دنیا به‌اندازه کفایت و حد متعارف پا بیرون نمی‌گذارند و مجالس و محفل‌شان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کن که تأثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد، اجتناب‌ناپذیر است و سعی کن از مجالسی که انسان را از یاد خدا غافل می‌کند، پرهیز نمایی که با خوگرفتن با این مجالس، ممکن است از انسان سلب توفیق شود که خود مصیبتی جبران‌ناپذیر است.
اخلاق باید در همه‌جا و در همه دروس مورد توجه قرار گیرد و اعتقادم بر این است که باید هر کسی حوزه درسی بزرگ و کوچک دارد، یکی دو دقیقه مقدّمتاً و مؤخّرتاً درس اخلاق بگوید تا طلاب با اخلاق اسلامی بار بیایند.

  اول خودسازی
شما باید خودتان را بسازید و بعد ملت را بسازید. خودسازى به اینکه تمام ابعادى که انسان دارد و انبیا(ع) آمدند براى تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقى دهید؛ جنبه علمى، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است و بدبختى هر انسان تعلق به مادیّات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسان‌ها باز مى‏دارد و بیرون رفتن از تعلقات مادى و توجه به خداى تبارک و تعالى، انسان را به مقام انسانیت مى‏رساند. انبیا(ع) هم براى همین دو جهت آمده بودند؛ بیرون کردن مردم از تعلقات و تشبث به مقام ربوبیت...

  علم و عمل دو بال پرواز
شما آقایان اهل علم که بعضى لباس [...] ملبس به لباس علم هستید و بعضى یا اکثراً ان‌شاءاللَّه بعد ملبس خواهید شد، ان‌شاءاللَّه این مراتب را طى بکنید.
امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‏ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاری‌هاى بشر از این تعلقات است. ‏(صحیفه امام، ج‏8، ص: 268)

  اشتباه روحانیان به حساب نظام نوشته میشود
الآن ما در تمام سطح ایران مى‏‌بینیم که یک نابه‌سامانی‌هایى هست، یک اختلافاتى هست، یک کارهایى هست که نباید بشود. چیزهایى که برخلاف رضاى خداست، برخلاف دستور پیغمبر اکرم(ص) است، برخلاف دستور اسلام است، در همه سطح کشور واقع مى‌شود. نه همه مى‏‌کنند؛ لکن در تمام سطح کشور هستند، اشخاصى که هم چه کارهایى مى‌کنند و خوف این است که این به‌پاى اسلام نوشته بشود؛ به‌پاى جمهورى اسلام نوشته بشود و در خارج بگویند: این هم نظام اسلام و این هم جمهورى اسلام که مثل سابق است با اختلاف افراد؛ همان‌طورى که سابق مى‏‌ریختند، توى خانه‏‌هاى مردم و مى‌گرفتند و هیچ تحت قاعده‏‌اى نبود؛ الّا قاعده جباریّت و ظلم، حالا هم بى‏‌میزان مثلًا در بعضى جاها مى‏‌روند، خانه مردم [را بازرسى‏] مى‏‌کنند؛ این پاى اسلام حساب بشود. اگر پاى خود ما حساب مى‏‌شد، خوب، مسلک مسلک صحیح؛ لکن آنهایى که مى‏‌خواهند، در این مملکت باشند، آنها دارند خلاف مى‏‌کنند؛ مثل کارهاى رژیم سابق، آن را پاى اسلام حساب نمى‏‌کردند. آنها یک دست‌ه‏اى بودند که کارهایى مى‏‌کردند و روى رژیم طاغوتى بود. این به مسلک ما هیچ ضررى وارد نمى‏‌آورد؛ به مملکت ما ضرر وارد مى‌آورد؛ اما مسلک ما محفوظ مى‏‌ماند و آنها را خلاف اسلام مى‏‌دانستند؛ خلاف رژیم اسلامى مى‏‌دانستند؛ لکن اگر امروز خداى نخواسته در طبقات مردم؛ خصوصاً در طبقات روحانیین که آنها در رأس هستند و آنها نماینده اسلام هستند، اگر خداى نخواسته بعض اشخاص ملبس به لباس روحانیین یک کارى بکنند به اسم روحانى، یک کارى بکنند به اسم کمیته کذا و این کار برخلاف موازین شرعیه باشد، این را دیگر نمى‏‌آیند حساب کنند به اینکه این رژیم طاغوتى است؛ مى‏‌گویند رژیم اسلامى است و این هم کارهایش! این هم حرف‌هایى است... . (صحیفه امام، ج‏8، ص: 273)

  راه خوب و خطرناک
من امیدوارم که شما آقایان که در این راه قدم برداشتید و در مدرسه دینى و علمى وارد شدید، بعدها از ذخایر این امت و از مبلغین اسلام باشید. راه، راه خوبى است و خطرناک. راه خوبى است که راه انبیاست. انبیا(ع) هم براى تربیت بشر آمده‏اند و علماى امت هم، مربیان بشر باید باشند. پس شغل، شغل انبیاست و راه، راه انبیا(ع) و خطرناک است که اگر ما به وظایف محوله به خودمان عمل نکنیم، غیر از این است که دیگران نکنند. اگر یک بقال، یک کارمند، یک شخصى که سِمِه روحانیت ندارد، یک کار زشتى خداى نخواسته انجام بدهد، این براى خودش عیب است؛ اما اگر شما ان‌شاءاللَّه روحانى شدید و هر کدام‌تان در یک بلدى یا در یک مملکتى ان‌شاءاللَّه سرشناس شدید و مروج دین اسلام، اگر خداى نخواسته انحرافى در شما پیدا بشود، این انحراف انحرافى نیست که مثل سایر مردم باشد... . (صحیفه امام، ج‏8، ص: 273).
 
​​​​​​​