printlogo


printlogo


نقش مثبت و منفی صحابه و خواص در نهضت حسینی

حادثه بی‌نظیر عاشورا واقعاً صحنه آزمایش برای همه طبقات بود و از جهت دیگر همه اقشار مردم در برابر قیام سیدالشهدا(ع) مسئول بودند که آن‌حضرت را یاری و نصرت ببخشند. حال عده‌ای از زیر بار این مسئولیت سنگین شانه خالی کردند و عده‌ای عافیت‌طلب به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حضرت، پاسخ منفی دادند و از کنار صحنه گذشتند و نامشان در لیست تبهکاران ثبت گردید. از میان این عده، صحابه و خواص، مسئولیت‌شان مضاعف است؛ چون حضور پیغمبر اکرم(ص) را درک کرده و سخنان فراوانی درباره میوه دل آن‌حضرت یعنی حسین‌بن علی(ع) شنیده بودند و خوب آن‌حضرت را می‌شناختند. از این عده، انتظاری جز یاری ‌دادن نمی‌رفت. حال باید دید این خواص با نهضت امام که در راستای یاری دین خدا بود، چگونه رفتار کردند. آیا به وظیفه شرعی و دینی و اخلاقی عمل کردند یا خیر؟
این صحابه را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:

  ۱.  صحابهای که زمینهساز قتل آنحضرت شدند
برای نسل فعلی جای بسی تعجب است که در میان صحابه رسول‌خدا(ص) برخی به این جنایت دست زده و مردم را جهت بیعت با یزید شارب‌الخمر دعوت کرده باشند. سیوطی شافعی‌مذهب متوفای ۹۱۱ در کتاب تاریخ‌الخلفا صفحه ۲۰۵ از حسن بصری، شخصیت معروف نقل کرده که امر مردم را دو نفر فاسد کردند؛ یکی عمروبن عاص روزی که جریان برافراشته شدن قرآن را به معاویه پیشنهاد داد و بدین‌وسیله زمینه‌ساز خوارج نهروان گردید و آثار آن تا روز قیامت باقیست و دومی مغیرة‌بن شعبه که عامل و استاندار معاویه در کوفه بود. معاویه روزی برایش نامه نوشت که نزدم بیا، درحالی‌که استعفا‌نامه‌ات در دستت باشد. مغیره نزد معاویه حاضر شد. وقتی بر او وارد شد، معاویه به او گفت: چرا دیر آمدی؟ گفت: مشغول زمینه‌سازی کاری بودم. معاویه به او گفت: آن کار چه بود؟ گفت: بیعت گرفتن از مردم برای یزید پس از تو. معاویه گفت: آیا این کار را انجام دادی؟ گفت: بله. معاویه گفت: برگرد کوفه و همچنان استاندار و ولیّ باش. مغیرة‌بن شعبه بدون شک از صحابه بود. ذهبی در سیر اعلام‌النبلاء، جلد۴، صفحه ۲۱۷ می‌گوید: مغیرة از بزرگان صحابه بود. حال این سؤال مطرح می‌شود که چرا این صحابی، زمینه‌ساز قتل سید جوانان اهل بهشت شد؟ از اینجا می‌توان به نقش معاویه نیز، در شهادت امام حسین(ع) پی برد؛ درحالی‌که گفته می‌شود، او هم از صحابه بوده است.

  ۲. صحابهای که مسلمبن عقیل(ع) را به شهادت رساندند
مزی متوفی ۷۴۲ در کتاب تهذیب‌الکمال، جلد ۶، صفحه ۴۲۶ جریان محاصره مسلم‌بن عقیل(ع) را در کوفه گزارش می‌کند و می‌نویسد: «عبیدالله‌بن زیاد، عمرو‌بن حریث مخزومی را به همراه محمد‌بن اشعث جهت محاصره مسلم‌بن عقیل فرستاد و او را دستگیر کردند و نزد عبیدالله بردند. عبیدالله دستور داد مسلم را بالای قصر برده و گردنش را زدند و بدنش را به طرف مردم پرتاب کردند.« بدون تردید عمرو‌بن حریث، یکی از صحابه رسول‌خدا(ص) بوده است. ذهبی در سیر اعلام‌النبلاء، جلد ۳، صفحه ۱۷ او را از بقایای صحابه به‌شمار آورده که ساکن کوفه بوده است. محمد‌بن اشعث از قبیله کنده بوده که در مقابل امام حسین(ع) ایستاد و در شهادت رساندن آن‌حضرت نقش مؤثری داشت. او یکی از جانیان سرسخت کربلا بود.

  ۳. صحابهای که در مجلس ابنزیاد حضور داشتند
یکی از حوادث دردناک پس از شهادت امام حسین(ع)، مجلس عبیدالله‌بن زیاد بود که پس از آنکه سر مقدس امام را در تمام کوچه و برزن‌های کوفه چرخاندند، به مجلس ابن‌زیاد آوردند. عبیدالله در حضور مردمان بی‌بصیرت با چوب خیزران به لب و دندان آن‌حضرت زد و این قضیه از مسلّمات تاریخ کربلاست. خوب است بدانیم که در این مجلس چه کسانی حضور داشتند.
۱. زیدبن ارقم
حضور این صحابی در آن مجلس قطعی و ثابت است؛ زیرا در منابع دست اول اهل سنت ثبت شده است. ابن‌قتیبه دینوری متوفی ۲۸۲ در کتاب الاخبارالطوال صفحه ۲۵۹ و بلاذری قرن سوم در انساب‌الاشراف جلد ۳ صفحه ۴۱۲ و طبری در تاریخش جلد ۴ صفحه ۶۵۱ و ابن‌اثیر در الکامل جلد ۴ صفحه ۸۱ و سبط‌بن جوزی حنفی‌مذهب در کتاب تذکرةالخواص صفحه ۱۸۴ و ده‌ها منبع معتبر دیگر نقل کرده‌اند که وقتی سر مقدس سیدالشهدا(ع) را وارد مجلس عبیدالله‌بن زیاد کردند، با چوب بر لب و دندان آن‌حضرت می‌زد و زید‌بن ‌ارقم در کنار عبیدالله نشسته بود. (وعنده زید‌بن ‌ارقم)
ابن‌منظور افریقی متوفی ۷۱۱ در کتاب مختصر تاریخ دمشق جلد ۷ صفحه ۱۵۲ می‌نویسد: «وقتی زید این جسارت را از عبیدالله‌بن زیاد مشاهده کرد، لب به اعتراض گشود و گفت: بارها دیدم رسول-خدا(ص) این لب و دندان‌ها را می‌بوسید که با عکس‌العمل عبیدالله مواجه شد که به او گفت: ساکت باش که اگر پیر خرفت و بی‌عقل نبودی، گردنت را می‌زدم. آری! این نتیجه یاری نکردن فرزند فاطمه زهرا(س) است که با ادبیات زشت و سخیف ابن‌زیاد در آن مجلس مواجه شد.
اکنون این سؤال در اذهان نقش می‌بندد که اولاً در آن ساعات زید‌بن‌ ارقم در آن مجلس چه می‌کرد؟ آیا می‌توان گفت او را مجبور به حضور کرده بودند؛ درحالی‌که در هیچ منبعی گزارش نشده است؟ پس چرا زید حضور پیدا کرد و نمک بر زخم اهل‌بیت(ع) پاشید؟ به نظر می‌رسد که عبیدالله‌بن زیاد می‌خواست از حضور زید‌بن‌ ارقم به‌نفع خود استفاده کند و به حاضران این‌گونه منعکس کند که اگر این کار مشروعیت نداشت، زید در آنجا حضور پیدا نمی‌کرد. افسوس که این صحابی بی‌بصیرت به این نکته توجه نداشت. گفته شده که اعتراض کرد که البته این در نظر ما ثابت نیست؛ زیرا اگر واقعاً زید این اندازه شجاعت داشت که در آن مجلس مملوّ از جمعیت اعتراض کند، چرا روز قبل در کربلا حضور پیدا نکرد و پسر فاطمه را یاری ننمود؟ آیا او امام را نمی‌شناخت یا می‌شناخت؟ اگر نمی‌شناخت، واقعاً خرفت بود و اگر می‌شناخت و حضور پیدا کرد، خیلی بی‌تقوا و بی‌بصیرت بود. او باید در روز قیامت در دادگاه عدل الهی پاسخگو باشد؛ مگر قرآن نمی‌گوید: ]ولا تَرکَنوا الى الّذین ظلَموا فَتمسّکُم النار] (هود/۱۱۳) واقعاً آیا می‌شود گفت، زید‌بن ارقم این آیه را نشنیده است؟ آیا مجلس بزم عبیدالله‌بن زیاد، از مصادیق اکمل و اتم این آیه نیست؟ در متن مرحوم شیخ مفید در ارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۱۴ آمده که زید‌بن ارقم در آن مجلس کنار عبیدالله‌بن زیاد نشسته بود.
۲. انسبن مالک
شخصیت دومی که در آن مجلس حضور داشت، انس‌بن مالک صحابی معروف رسول‌خدا(ص) بود. ابن‌عساکر دمشقی شافعی‌مذهب متوفی ۵۷۱ در التاریخ الکبیر جلد ۷ صفحه ۱۳۹ و طبرانی متوفی ۳۶۰ در المعجم الکبیر جلد ۳ صفحه ۱۲۵ و ابن‌سعد در کتاب الطبقات الکبیر صفحه ۸۰  و بخاری در کتاب التاریخ الکبیر جلد ۵ صفحه ۳۲ و سبط‌بن جوزی حنفی‌مذهب در کتاب تذکرةالخواص صفحه ۱۸۳ و دیگران حضور این صحابی را در مجلس عبیدالله‌بن زیاد در کوفه نوشته‌اند. حفصه دختر سیرین می‌گوید: من نزد ابن‌زیاد بودم که سر حسین(ع) را آوردند. واقعاً این صحابی در روز یازدهم محرم نزد عبیدالله‌بن زیاد چه کار می‌کرد؟ چرا روز دهم در کربلا حضور پیدا نکرد و اسلام و دین خدا را یاری نکرد؟ آیا کسی او را مجبور کرده بود که در آن مجلس حضور پیدا کند؟ آیا او نمی‌دانست که عبیدالله می‌خواهد، از نام و عنوان او که صحابی رسول‌خدا(ص) است، استفاده کند و در مقابل مردم به جنایتش مشروعیت ببخشد. آیا با وجود این اسناد، باز باید گفت که صحابه، هم عادل و هم اهل بهشت هستند؟
۳. ابوبرزه اسلمی
ذهبی او را در ردیف صحابه رسول‌خدا(ص) ذکر کرده است. (سیر اعلام‌النبلاء، جلد ۳، صفحه ۴۰) و خوارزمی حنفی‌مذهب در کتاب مقتل‌الحسین(ع) می‌نویسد که ابوبرزه اسلمی در کوفه در مجلس عبیدالله‌بن زیاد حضور داشت و این صحابی امام حسین(ع) را به‌خوبی می‌شناخت. وقتی در آن مجلس، عبیدالله‌بن زیاد از او پرسید: جایگاه من و جایگاه حسین پسر فاطمه چگونه است؟ پاسخ داد: خداوند آگاه‌تر است و من نمی‌دانم. عبیدالله به او گفت: من از علم تو سؤال می‌کنم. ابوبرزه پاسخ داد: اگر از علم من می‌پرسی، بدان که جد حسین شفیع اوست و اما شفیع تو زیاد است. از این گفت‌وگو استفاده می‌شود که او کاملاً امام را می‌شناخت؛ اما با این حال حاضر نشد، در روز عاشورا آن‌حضرت را یاری دهد.
4. ابوبرزه نزد یزید
حضور این صحابی در کوفه نزد عبیدالله‌بن زیاد او را سیراب نکرد. در شام هم وقتی سر بریده سیدالشهدا(ع) را آوردند، حضور پیدا کرد. سبط‌بن جوزی در تذکرةالخواص صفحه ۲۳۵ و خوارزمی حنفی‌مذهب در مقتل‌الحسین صفحه ۵۷ جلد ۲ حضور او را در نزد یزید گزارش کردند. او هم کاملاً امام را می‌شناخت و از امام به‌عنوان سید جوانان اهل بهشت یاد کرد. پس چرا آن‌حضرت را روز عاشورا یاری نکرد؟ چرا در کوفه و سپس در شام حضور یافت؟ آیا می‌توان حضور او را توجیه کرد؟!

  ۴. صحابهای که در لشکر عمربن سعد حضور داشت
یکی از صحابه‌ای که در سپاه دشمن حضور داشت، عزرة‌بن قیس احمس است. ابن‌حجر در کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة جلد ۵ صفحه ۱۲۵ نامش را در ردیف صحابه ذکر کرده است. طبری در تاریخ خود جلد ۱ صفحه ۴۱۱ و بلاذری در کتاب انساب‌الاشراف جلد ۱ صفحه ۴۱۹ نوشته‌اند که: عمرسعد، عمرو‌بن حجاج زبیدی را بر جناح راست سپاهش گمارده بود و عزرة‌بن قیس را مسئول اسب‌سواران قرار داده بود. این ملعون کسی است که در حمل سر شهدا نزد ابن‌زیاد شرکت کرده بود. (انساب‌الاشراف، جلد ۱، صفحه ۴۲۴)
یکی دیگر از صحابه که در لشکر عمر‌بن سعد حضور داشت، حجار‌بن ابجر است. وی نیز بنا به‌گفته ابن‌حجر در الاصابة جلد ۲ صفحه ۱۷۶ یکی از صحابه است. او یکی از دعوت‌کنندگان امام حسین(ع) بود؛ اما عاقبت در لشکر عمر‌بن سعد قرار گرفت و یکی از فرماندهان نظامی عبیدالله‌بن زیاد به‌شمار می‌رفت. ( انساب‌الاشراف، جلد ۱، صفحه ۴۱۶)
حقیقتاً جای این سؤال باقی است که شبکه‌های منحط وهابیت که ادعا می‌کنند، هیچ‌یک از صحابه در لشکر عمر‌بن سعد حضور نداشت، با این متون چه برخورد و چه توجیهی دارند؟

  ۵. صحابهای که در رکاب امام حسین(ع) شهید شدند
در میان ارباب مقاتل و کتب سیر و تاریخ اختلاف است که چند نفر از صحابه رسول‌خدا(ص) در رکاب سیدالشهدا(ع) به شرف شهادت نائل آمدند. حضور ۵ نفر قطعی است:
۱. انس‌بن حارث کاهلی ۲. عمار‌بن ابی‌سلامه دالانی ۳. حبیب‌بن مظاهر ۴. مسلم‌بن عوسجه ۵. عبدالرحمان‌بن عبدربه انصاری(ره). در اینجا تنها به ترجمه یک نفر اکتفا می‌کنیم و او شهید انس‌بن حارث کاهلی است. طبری در کتاب ذخائرالعقبی صفحه ۱۴۶ و ابن‌کثیر در کتاب البدایة والنهایة جلد ۵ صفحه ۷۰۸ نوشتند که این صحابی خوش‌عاقبت، از رسول‌خدا روایت کرده که فرزندم حسین، در سرزمینی به‌نام کربلا به شهادت خواهد رسید؛ هرکس آن روز را درک کند، او را یاری کند. انس روز عاشورا محضر امام زمان خود رسید و اجازه میدان رفتن را تقاضا کرد. هنگامی که امام به او نگاه انداخت، گریه کرد و فرمود: شکرالله لک یا شیخ. وی با آن سن زیاد، ۱۸ نفر از سپاه دشمن را به هلاکت رساند. (مناقب ابن‌شهر آشوب، جلد ۴، صفحه ۱۰۲، ابصارالعین مرحوم سماوی، صفحه ۹۷). خدا را شاکرم که این مقاله را در روز تاسوعای امام حسین(ع) به پایان رساندم.
 
 
 
​​​​​​​