عطر یار - شماره 803
حرم غریب و تو مظلوم
بیا که دیده حرام است بیتو دیـدارش
بیا که دل شده خون در فـراق دلدارش
بیا که دین چو علی(ع) مانده استخوان به گلوی
بیا که رفته حقیقت به دیدگان، خارش
عـلـی(ع) که زادگـهـش بوده دامن کـعـبه
هنوز میرسد از این جماعت، آزارش
به غـربـت حـرم و خـانـۀ خـدا بـنـگـر
که نام قـاتل زهراست؛ نـقش دیوارش
حرم غریب و تو مظلوم، شیعهات تنها
سرشک توست که ریزد ز چشم خونبارش
هنوز کعبه سیهپوش مادرت زهراست
هنوز اشگ حرم میچکد به رخسـارش
بیا و داد عـلی را از آن خـطیب بگیـر
که بغـض آلعلی میدمد ز گفتـارش
حرم گریست در آن شب که جدّ مظلومت
ز مکّـه رفت برون با تـمامِ انـصـارش
بیـا که بیـت به دور سرت طـواف آرد
بیا که کـعـبه شود با تو، تازه دیـدارش
زمـهر آلعـلـی دل نـمیبرد «میثم»
اگر بُـرنـد زبـان و کِـشـند بـر دارش