آیتاللهالعظمی جوادی آملی در پیامی به «کنگره بینالمللی علم و قرآن» تأکید کردند
کنگره بینالمللی علم و قرآن همزمان با نودمین سال تأسیس دانشگاه تهران و با مشارکت دانشگاههای مختلف با پیام حضرت آیتالله جوادی آملی، در تالار علامه امینی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء، در پیام معظمله به این کنگره آمده است:
قرآن کریم نهتنها در بسیاری از آیات فرمود: قرآن کتاب جهانی است و برای جهانیان پیام دارد؛ بلکه آن پیام را در مائده و مأدبه علمی بیان کرده است. اگر کتاب جهانی است که است، اگر برای جهان پیام دارد که دارد، باید مائده و مأدبهاش جهانی باشد. تنها چیزی که جهانی است و مشترک بین گذشته و آینده است، مسئله فرهنگ است؛ انسان بداند از کجا آمد، به کجا میرود، در چه شرایطی است، نظام سپهری چیست، روح انسان چیست، جامعه چیست.
در قرآن کریم دو بخش از علوم یادآوری شده است: یکی علوم متعارف است که فرمود: [ویعلمهم الكتاب والحكمة]1؛ فقه است، اصول است، حقوق است و امثال ذلک؛ بخش دیگر از علوم قرآنی این است که در قرآن، یک سلسله مسائلی است که نه در گذشته بود و نه در عصر فعلی هست و هیچ جایی غیر از قرآن، بیانگر آن علوم نیست. به وجود مبارک پیامبر(علیه وعلی آله آلاف التحیة والثناء) فرمود تو با همه نبوغ و فروغی که داشته و داری، اگر قرآن نبود به آن علوم دسترسی پیدا نمیکردی و به جامعه بشری هم میفرماید: شما هرچه رشد بکنید و قدرت علمی پیدا کنید، بدون قرآن به آن معارف بار نمییابید.
این قسم دوم از رهآوردهای خاص قرآن کریم است که هم به امت اسلامی بلکه به جهان بشریت این حرف را دارد و هم به پیامبر که صدر و ساقه عالم مهمان او هستند. این مضمون در چند جای قرآن کریم آمده است؛ گذشته از [ویعلمهم الكتاب والحكمة] فرمود: [ویعلمكم ما لمتكونوا تعلمون].2 این [ما لمتكونوا تعلمون]، در ادبیات تازی مشابه تعبیرات فارسی است که میگوییم: «اگر این نبود، شما در هیچ جا نمیتوانستید، یاد بگیرید»! فرمود: [ویعلمكم ما لمتكونوا تعلمون]؛ به وجود مبارک پیغمبر(علیه وعلی آله آلاف التحیة والثناء) هم میفرماید: [وعلمك ما لمتكن تعلم]؛3 خدا چیزی به تو آموخت که برای تو مقدور نبود که بدون وحی آن را یاد بگیری.
این تعبیر مخصوص قرآن کریم نیست؛ این تعبیر هم در ادبیات عرب هست، هم در ادبیات غیر عرب که یک وقت میگوییم: ما چیزی به شما یاد دادیم، یک وقت میگوییم: چیزی به شما یاد دادیم که اصلاً ممکن نبود، از غیر طریق ما یاد بگیرید. فرمود: [ویعلمكم ما لمتكونوا تعلمون]، به وجود مبارک پیغمبر(علیه وعلی آله آلاف التحیة والثناء) هم فرمود: [وعلمك ما لمتكن تعلم]؛ یعنی زیر این آسمان، غیر از قرآن کتابی نیست که این مسائل را به شما بگوید.
آن معارف چیست؟ آن معارف ابدیت انسان است. انسان یک موجود ابدی است که هست که هست که هست! یک موجود ابدی فرهنگ ابدی میخواهد؛ نه میپوسد و نه از هستی خارج میشود. درست است که انسان در قبر میرود و بدن میپوسد؛ ولی انسان همچنان مسافر است به سوی ابد؛ از دنیا وارد برزخ میشود، از برزخ وارد ساهره معاد میشود و از آنجا _انشاءالله_ وارد بهشت میشود و برای ابد میماند؛ نه سال دارد نه ماه؛ نه زمان دارد نه زمین. انسان یک موجود ابدی است و یک موجود ابدی، فرهنگ ابدی میخواهد.
این نه با کشتار غزه و امثال غزه به دست میآید نه با [أنا ربكم الأعلی]،4 به دست میآید، نه با حرف نمرود که گفت: [أنا أحیی وأمیت]5 به دست میآید، نه با جنگ جهانی اول و دوم به دست میآید و نه با صنایع و حرف. فرمود: شما باید بدانید، انسان یک موجود ابدی است. انسان ساکن نمیشود تا خستگی احساس کند، ثابت میشود که ثبات، منزه از خستگی است. اگر انسان یک موجود ابدی است که به دارالقرار میرود و ثابت میشود، باید یک فرهنگ ثابت تهیه کند. فرهنگ ثابت در خوردن و پوشیدن و نوشیدن نیست. اینها مشترک بین انسان و دام است؛ اینها بدن را تأمین میکند.
خدا غریق رحمت کند فارابی را! خدا غریق رحمت کند ابنسینا را! اینها بزرگانی بودند که بخش بسیار کوتاهی از انسان را شناختند و با بیان شفاف و روشن به ما گفتند که انسان جانی دارد که حقیقت اوست و این حقیقت نه زن است و نه مرد. ذکورت و انوثت مربوط به بدن است؛ نه مربوط به روح. روح، مذکر و مؤنث ندارد؛ نمیشود گفت زن، ناقصالعقل است و مانند آن. گاهی ممکن است، محیطهایی پیدا بشوند که توفیق فراگیری علم و دانش و مسائل سیاسی و اجتماعی و امثال ذلک را به زنها ندهند؛ اما این نشانه قصور آنها نیست. حرف بلند مرحوم بوعلی در الهیات شفا این است که ذکورت و انوثت، بیش از مرحله بدن بالا نمیرود؛ روح نه مذکر است نه مؤنث.
شما این حرف را کجا میشنوید؟ البته قبل از مرحوم بوعلی، زمینهاش را فارابی فراهم کرده است. بارها به عرضتان رسید، فارابی یک حکیم کمشناخته است. خدا غریق رحمت کند استاد علامه طباطبایی را! میفرمود اگر کسی بخواهد فارابی را بشناسد، باید ابنسینای بهعلاوه صدرالمتألهین را ارزیابی کند، تازه دوتایی بشوند فارابی! او تحقیق کرد در آرای مدینه فاضله. دقیقترش و مبسوطترش و مشروحترش در الهیات شفاست که انسان نه مذکر است نه مؤنث. حقیقت انسان، روح مجرد است؛ مادامی که در دنیاست، احکام بدنی دارد، در برزخ، همین انسان است که بدن برزخی دارد و در قیامت عین همین انسان است که بدن اخروی دارد که عین همین بدن دنیا خواهد بود؛ منتها صبغه اخروی دارد.
فرمود: ما حرفهایی گفتیم که در هیچ جای عالم نیست. ما به شما گفتیم که ذات اقدس الهی از مقداری دود شمس و قمر ساخت: [ثم استوی إلی السماء وهی دخان]؛6 فرمود: ما با مقداری دود، آفتاب آفریدیم و با مقداری دود، قمر آفریدیم. «ای یار قمر بهتر یا آنکه قمر سازد»؛7 آنکه با دود قمر میسازد، آنکه با دود شمس میسازد، آن خداست.
انسان یک موجود ابدی است، موجود ابدی فرهنگ ابدی میخواهد. فرهنگ ابدی نه در جنگ جهانی اول و دوم پیش میآید، نه در تحریم این و آن پیش میآید، نه در غارت این و آن پیش میآید، نه در کشتار این و آن پیش میآید. فرهنگ ابدی در عدل است و در عقل؛ بدون عقل و عدل، فرهنگ ابدی به دست کسی نمیآید. درباره این حرفها ذات اقدس الهی به پیغمبر(ص) فرمود که در غیر قرآن، این حرفها نیست: [وعلمك ما لم تكن تعلم]؛ به جوامع بشری هم فرمود: [ویعلمكم ما لمتكونوا تعلمون]. در ادبیات عرب مثل ادبیات عجم، بین اینکه من چیزی به تو یاد دادم و اینکه من چیزی به تو یاد دادم که تو آن نبودی که از غیر من یاد بگیری، فرق است؛ بین [ویعلمكم ما لم تكونوا تعلمون] با [ویعلمهم الكتاب والحكمة] تفاوت است.
آنچه فعلاً بهنام جاذبه زمین مطرح است یا کار ادیسون و امثال ادیسون است که نور برق است و امثال اینها خیلی قوی و غنی هستند؛ اما علومی هم هست که قرآن درباره آنها میگوید: با ابدیت کار دارند. در ابدیت، ریاضیات راه ندارد؛ اگر ما در دورهای، ریاضیات را ملکه علوم میخواندیم، برای این بود که دسترسی به فلسفه نداشتیم. اگر انسان به فلسفه عالیه و به الهیات بار یابد، میبیند ریاضیات که از میلیاردها میلیارد سخن میگوید، نسبت به علوم الهی که فلسفه تا حدودی نسبت به خودش به آنها دسترسی دارد، کودکستان و دبستان است! این را انسان میتواند، بهاندازه خودش تلقی کند. اینها را قرآن گفت که ما بفهمیم اولاً، در صددش بربیاییم ثانیاً، مقدماتش را فراهم کنیم و عالم بشویم ثالثاً، به آنها عمل کنیم رابعاً، به دیگران منتقل کنیم خامساً.
اینگونه از کنگرههایی که در دانشگاهها و حوزهها برگزار میشود، روابط قرآن و علوم را تبیین میکند. ما باید بفهمیم انسان موجود ابدی است و موجود ابدی، خود را به جنگ جهانی اول و دوم و جریان غزه و امثال غزه نمیفروشد و خودفروشی نمیکند. انسان باید بداند، با خدایی در کار است که به دانش قسم یاد کرده است، به قلم قسم یاد کرده است، ما را به فرهنگ عادت داد و به فرهنگ قسم خورد. فرمود: به مرکب قسم، به قلم قسم، به مقال و مقالت قسم: [ن والقلم وما یسطرون].8 جامعه تا نفس میکشد، باید با علم باشد، سخن میگوید باید با علم باشد، بنان و بیانش باید علم با باشد. امیدواریم حوزههای علمیه این چنین باشند، دانشگاهها این چنین باشند، جوامع بشری این چنین باشند که هم از [ویعلمهم الكتاب والحكمة] طرفی ببندند و هم از [ویعلمكم ما لمتكونوا تعلمون] استفاده کنند!
..............................................
پی نوشتها1. سوره بقره، آیه129؛
2. سوره بقره، آیه151؛
3. سوره نساء، آیه113؛
4. سوره نازعات، آیه24؛
5. سوره بقره، آیه258؛
6. سوره فصلت, آیه11؛
7. ر. ک: دیوان شمس تبریزی، غزل 628؛ «ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازدخوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد».
8. سوره قلم، آیه1.