printlogo


printlogo


گفتم، گفت (4)
دروس اصلی و جنبی

تقسیم درس‌های حوزه به «اصلی» و «فرعی» برایم مشکل‌ساز شده بود.
در برخورد با مردم و سؤالات‌شان می‌دیدم، بسیاری از آنچه در حوزه خوانده‌ایم، به درد مردم نمی‌خورد و بسیاری از آنچه می‌پرسند و توقع دارند، پاسخ بدهیم، آمادگی نداریم.
مشکل را با استاد در میان گذاشتم.
استاد گفت: کار اصلی ما طلبه‌ها، تبلیغ دین است که کاری پیامبرانه است. آموخته‌هایی که در این راه به ما کمک کند و ما را مجهّز سازد، «اصلی» است؛ هرچند در حوزه به آن اصلی نگویند.
گفتم: مثلاً فقه و اصول را دروس اصلی حساب می‌کنند؛ ولی تفسیر و حدیث و اخلاق و تاریخ و سیره را نه؛ یا مثلاً مهارت‌آموزی قلمی یا تجربه‌اندوزی تبلیغی و زبان خارجی را دروس جنبی می‌شمارند.
استاد گفت: فقه و اصول عمیق و اجتهادی، از آنجا که زیر بنای صاحب‌نظر شدن در احکام شرع است، جنبه اصلی دارد؛ ولی اگر کسی فقیه جامع هم بشود؛ ولی نتواند تبلیغ دین کند یا در مسائل تاریخی و قرآنی و حدیثی تبحّر نداشته باشد، نمی‌تواند رسالت اصلی خود را انجام دهد.
گفتم: منطق و فلسفه و معانی و بیان و صرف و نحو را که نمی‌شود به توده مردم گفت.
استاد گفت: درست است؛ اینها پایه‌های نیرومند شدن در فهم متون قرآن و حدیث و فقه و معارف است؛ ولی طلبه در کنار این دروس، حتماً باید فرصتی جدی هم برای مطالعات تاریخی و اعتقادی و تفسیری و حدیثی اختصاص دهد. اینهاست که دست‌مایه تبلیغ دین است. فقه اجتهادی درسی اصلی است؛ ولی دانستن احکام و مسائل شرعی هم که مردم می‌پرسند، اصلی است. طلبه‌ای «فافهم»ها و «فتأمّل»‌های مکاسب و کفایه را خوب بداند؛ ولی وقتی جوانی از او مسئله شرعی بپرسد، نتواند جواب دهد، به چه درد می‌خورد؟
گفتم: پس شما این اصلی و جنبی بودن دروس را قبول ندارید؟
استاد گفت: چرا قبول دارم؛ ولی باید دید با چه معیاری درسی اصلی حساب می‌شود یا فرعی و جنبی؟
به نظر من هر درسی و مطالعه و آموزشی که طلبه را در مسیر تبلیغ و پاسخگویی به نیازهای دینی جامعه تجهیز و قوی کند، «اصلی» است؛ دیگران هرچه می‌خواهند بگویند.