printlogo


printlogo


جـايگـاه والای علـمی و اخلاقی امام صادق(ع) از نگاه اندیشمندان مسلـمـان

امام صادق(ع) از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخی نزد اهل سنت برخوردار بوده؛ به‌طوری‌که او را از شیوخ[استاد] مسلّم «ابوحنیفه» و «مالک‌بن انس» و ... شمرده‌اند. کثرت دانش‌اندوزانی که در محفل درسش حاضر ‌شده و یا از آن‌حضرت حدیث نقل می‌کردند، نشان‌دهنده عظمت شخصیت علمی ایشان است؛ به‌طوري‌كه در مسجد کوفه نهصد نفر از ايشان حديث نقل می‌كردند. با وجود آنكه بسیاری از محدثان در عهد بنی‌امیه جرأت نقل حدیث از امام(ع) را نداشتند، علمای اسلام از احدی به‌اندازه آن حضرت حدیث نقل نکرده‌اند.

  عظمت علمی امام صادق(ع)
درباره شخصیت علمی امام صادق(ع) شواهد فراوانی وجود دارد. به نظر شیعه، نصب ایشان به مقام امامت از جانب خداوند متعال بوده و این بدان معناست که آن‌حضرت دارای شرایط لازم برای احراز این منصب بوده است. حضرت در میان اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخی برخوردار بوده؛ به‌طوری‌که ایشان را از شیوخ[استاد] مسلّم «ابوحنیفه» و «مالک‌بن انس» و شمار فراوانی از محدثان بزرگ زمان خود به‌شمار آورده‌‌اند.
«مالک‌بن انس» از جمله کسانی است که مدتی در محضر امام صادق(ع) تلمذ کرده و درباره شخصیت آن‌حضرت چنین می‌‌گوید: «ولقد کنت آتی جعفربن محمد(ع) و کان کثیر المزاح والتبسم، فاذا ذکر عنده النبی(ص) اخضرّ و اصفرّ و لقد اختلفت الیه زماناً وما کنت أراه الّا علی ثلاث خصال: امّا مصلّیاً واما صائماً واما یقرأ القرآن وما رأیته قطّ یحدّث عن رسول‌الله(ص) إلّا علی الطّهارة ولایتکلم فی ما لایعنیه وکان من العلما الزهاد الذین یخشون الله وما رأیته قط الا یخرج الوسادة من تحته ویجعلها تحتی؛1 مدتی خدمت جعفربن محمد(ع) مشرف می‌‌شدم. آن حضرت اهل مزاح بود و همواره تبسم ملایمی بر لب‌‌هایش نقش می‌‌بست. هنگامی که در محضر او نامی از رسول‌خدا(ص) برده می‌‌شد، رنگش به سبزی و سپس به زردی می‌‌گرایید. در مدتی که به خانه آن‌حضرت رفت و آمد داشتم، او را خارج از سه حال ندیدم؛ یا نماز می‌‌خواند یا روزه بود و یا به قرائت قرآن اشتغال داشت و هرگز بدون وضو از حضرت رسول(ص) نقل حدیث نمی‌‌فرمود و سخنی به‌گزاف نمی‌‌گفت. ایشان از آن دسته از علمای زاهدی بود که ترس از خدا سراسر وجودش را فرا گرفته بود. هرگز به خدمت او شرفیاب نشدم؛ جز اینکه زیراندازش را از زیر پای خود بر می‌‌داشت و زیر پای من می‌‌گذاشت».
از «عمربن المقدام» نقل شده که گفت: «كُنْتُ إِذَا نَظَرْتُ إِلَى جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَلِمْتُ أَنَّهُ مِنْ سُلاَلَةِ النَّبِيِّين؛2 هنگامی که جعفربن محمد(ع) را می‌‌دیدم، می‌‌فهمیدم که او از نسل پیامبران است». «جاحظ» از علمای مشهور قرن سوم درباره آن امام همام(ع)چنین می‌‌گوید: «جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ الَّذی مَلاَءَ الدُّنْیا عِلْمُهُ وَفِقْهُهُ وَیُقال  أَن‏ أباحنيفة مِنْ تَلَامِذَتَه وََكَذَلِك‏ سُفْيَانَ الثَّوْرِي‏ وَحَسْبُك‏ بِهِما فِي هَذَا الْبَاب؛3 جعفربن محمد(ع) کسی بود که علم و فقهش، عالم را فرا گرفته و گفته می‌‌شود که ابوحنیفه از شاگردان او بود و همچنین سفیان ثوری و تلمذ این دو نزد آن‌حضرت در عظمت علمی او کافی است». «ابن‌حجر هیتمی» نیز در مقام تمجید از شخصیت علمی امام(ع) اشاره به این نکته دارد که افرادی چون «یحیی‌بن سعید»، «ابن‌جریح»، «مالک»، «سفیان ثوری»، «ابوحنیفه» و «شعبه» و «ایوب فقیه» از آن حضرت نقل روایت نموده‌‌اند.4 یک نمونه از دانش‌اندوزی «ابوحنیفه» از امام صادق(ع) را وزیر آبی در کتابش آورده که حضرت در پاسخ پرسش ابوحنیفه که پرسیده بود: «يَا ابَاعَبْدِاللَّهِ! مَا أَصْبَرَكَ عَلَى الصَّلَاة»، مطالب مفصلی را بیان فرمودند.5

  شخصیت علمی امام صادق(ع) از نگاه اندیشمندان
درباره شخصیت امام صادق(ع)عبارات زیادی از علما و اندیشمندان نقل شده که استاد اسد حیدر، قسمت معظمی از آنها را در کتاب ارزشمند خود «الامام الصادق(ع)والمذاهب الاربعة» گرد آورده6 و طبعاً در اینجا نیازی به تکرار آنها نیست. کثرت دانش‌اندوزانی که در محفل درس امام(ع) حاضر می‌‌شدند و یا از آن‌حضرت حدیث نقل می‌‌کردند، نشان‌دهنده عظمت شخصیت علمی ایشان می‌‌باشد. «حسن‌بن علی الوشاء» می‌گفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که «حدّثنی جعفربن محمد» می‌‌گفتند.7 برخی منابع، شمار کسانی را که از آن‌حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیده‌‌اند، حدود چهار هزار نفر یاد کرده‌‌اند.8
«سفیان ثوری» -که در منابع اهل سنت به زهد و علم شهرت دارد- همراه «نصیربن کثیر» نزد امام صادق(ع) زانوی ادب زده و از آن‌حضرت بهره علمی و اخلاقی برده است.9 نصیر با سفیان در موسم حج نزد امام(ع) آمد و گفت: «می‌‌خواهم به حج بروم. چیزی به من تعلیم ده تا به‌وسیله آن نجات پیدا کنم. امام دعایی به آنها تعلیم فرمود.10 در موارد دیگری نیز، عاجزانه از امام می‌‌خواست تا برای او حدیثی نقل کند.
در این میان کسانی نیز بودند که با نقل احادیث کاذبی از امام صادق(ع)، قصد تضعیف آن‌حضرت را داشتند. «شریک» در این‌باره می‌‌گوید: «جعفربن محمد، مردی صالح و باتقواست؛ اما افراد جاهلی نزد او رفت و آمد دارند که در بیرون، احادیث جعلی از وی نقل می‌‌کنند. آنها به‌منظور اندوختن مال و اخاذی از مردم، هر منکری را بر آن حضرت نسبت می‌‌دهند؛ از آن جمله بیان‌بن سمعان، یکی از غلات معروف است که ادعا دارد، شناخت امام، از نماز و روزه و کلیه واجبات و فرائض شرعی کفایت می‌‌کند». شریک در پایان سخنانش می‌‌گوید: «ساحت جعفر(ع) از کلیه این اکاذیب پاک و مبرّاست؛ ولی وقتی مردم آنها را می‌شنوند، موقعیت امام در نظر آنها ضعیف می‌‌شود.11
از این موارد که بگذریم، امام در عصر خود، به‌ویژه در نگاه دانشمندان جامعه، از عظمت فراوانی برخوردار است. «ابوزهره» در این زمینه می‌‌نویسد: «مَا أجْمَعَ عُلَماءُ الِاسْلامِ عَلى اِخْتِلافِ طَوائِفِهِمْ فِى أمْرٍ کَما أجْمَعُوا عَلى فَضْلِ الإمامِ الصادِقِ وَعِلْمِهِ؛12 علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشرب‌‌هایشان در فردی غیر از امام صادق(ع) و علم او اتفاق نظر ندارند». همچنین «شهرستانی» نویسنده کتاب مشهور «ملل و نحل» درباره شخصیت علمی و اخلاقی آن‌حضرت می‌‌نویسد: «وَهُوَ ذُو عِلْمٍ غَزيرٍ فِي‌ الدِّينِ وَأدَبٍ كَامِلٍ فِي‌ الْحِكْمَةِ وَزُهْدٍ بَالِغٍ فِي‌ الدُّنْيَا وَوَرَعٍ تَامٍّ عَنِ الشَّهَوَاتِ؛13 او در امور و مسائل دینی از دانشی بی‌‌پایان و در حکمت از ادبی کامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برق‌‌های آن، از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوت‌‌های نفسانی دوری می‌‌گزید».
«ابوحنیفه» افزون بر اینکه از امام باقر(ع) بهره‌‌ها برده،14 از امام صادق(ع) حدیث نیز نقل می‌‌کند؛ چنانکه روایات او از امام صادق(ع) در کتاب «الآثار» وی فراوان دیده می‌ ‌شود.15 او خود درباره امام صادق(ع) می‌‌گفت: «مَا رَأَيْتُ أَفْقَهُ مِنْ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍ  وَأنّه أَعْلَم‏ الْأُمَّة؛16 من هرگز فقیه‌ تر از جعفربن محمد(ع) ندیده‌‌ام، او مسلّم اعلم امّت اسلامی است».
«ابن‌خلکان»، از مورخان مشهور، درباره آن‌حضرت می‌‌گوید: «أحد الأئمّة الاثنی عشر علی مذهب الامامیة وکان من سادات أهل‌البیت ولقّب بالصادق لصدق مقالته وفضله أشهر من أن یذکر؛17 او یکی از امامان دوازده‌‌گانه امامیه و از بزرگان اهل‌بیت رسول‌خدا(ص) بود؛ به‌جهت صدق سخنانش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است که نیازمند توضیح باشد». همچنین شیخ مفید(قد) درباره آن‌حضرت می‌‌گوید: «وَلَمْ يَنْقُلِ الْعُلَمَاءُ عَنْ أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ مَا نَقَلَ عَنْه؛18 علمای اسلام از احدی به‌اندازه آن‌حضرت حدیث نقل نکرده‌‌اند».
«منصور عباسی» که همواره درگیر مبارزه با علویان بود، می‌‌کوشید تا شخصیت فقهی امام صادق(ع)را با مطرح کردن برخی از فقهای اهل سنت، مثل «مالک‌بن انس» کم‌رنگ جلوه دهد. او به مالک می‌‌گفت: «به خدا! تو عاقل‌ترین مردم هستی ... اگر عمر من باقی بماند، فتاوا و اقوال تو را همانند مصحف نوشته و به تمام آفاق فرستاده و مردم را مجبور به پذیرش آن می‌‌کنم».19 این حرکت منصور ناشی از علاقه وی به مالک نبود؛ بلکه بر آن بود تا با برجسته کردن مالک، آتش کینه و حسد خود را نسبت به امام صادق(ع) و دیگر علمای مخالف فرو نشاند.
منصور به‌منظور ایراد خدشه به شخصیت علمی و فقهی امام(ع)، به هر وسیله‌ای توسل می‌‌جست؛ چنانکه ابوحنیفه را واداشت تا رو در روی امام ایستاده و با وی به بحث بپردازد، تا در صورت پیروزی ابوحنیفه، امام(ع) را در صحنه علم و دانش اسلامی تحقیر کند. ابوحنیفه خود جریان این داستان را چنین نقل کرده است: «منصور به من گفت: مردم توجه عجیبی به جعفربن محمد(ع) پیدا کرده و سیل جمعیت به طرف او سرازیر شده است. تو چند مسأله از مسائل مشکل را آماده کرده و حل آنها را از جعفر بخواه و چون او نتوانست، جواب مسائل تو را بدهد، از چشم مردم خواهد افتاد. من نیز چهل مسأله بسیار پیچیده و مشکل آماده کردم. آنگاه امام صادق(ع) و ابوحنیفه در حیره و در حضور منصور با هم ملاقات می‌‌کنند. ابوحنیفه لحظه ورود خود به مجلسِ منصور را چنین توصیف می‌‌کند: «هنگامی که وارد مجلس شدم، جعفربن محمد(ع) را دیدم که هیبت و عظمت شخصیت وی حتی خود منصور را تحت‌الشعاع قرار داده بود. سلام کرده و در جای خود قرار گرفتم. آنگاه منصور خطاب به من چنین گفت: «مسائل خود را بر ابی‌عبداللّه عرضه کن». من مسائلی را که با خود آورده بودم، یکی پس از دیگری از آن‌حضرت می‌‌پرسیدم و او در پاسخ می‌‌فرمود: «درباره این مسأله عقیده شما چنین است و اهل مدینه چنین می‌‌گویند و ما چنین می‌‌گوییم». نظر آن حضرت در پاره‌‌ای از مسائل طرح‌شده با نظر ما و در پاره‌‌ای دیگر با نظر اهل مدینه و در مواردی با نظر هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسأله به آن‌حضرت عرضه و جواب آنها دریافت شد. پس از پایان مناظره، ابوحنیفه بی‌‌اختیار آخرین سخن خود را با اشاره به امام صادق(ع) چنین ادا کرد: «أَنَّ أَعْلَمَ اَلنَّاسِ أَعْلَمُهُمْ بِاخْتِلاَفٍ اَلنَّاسِ؛20 دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظرهای مختلف علما در مسائل، احاطه داشته باشد». امام صادق(ع) نیز همچون جدش امیرمؤمنان(ع) می‌‌فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی؛ فَإِنَّهُ لَایُحَدِّثُکُمْ أَحَدٌ بَعْدِی بِمِثْلِ حَدِیثِی؛21 قبل از آنکه مرا نیابید، بپرسید و بعد از من کسی نیست که چون من برای شما حدیث بگوید».

  جامعیت شخصیت علمی امام جعفر صادق(ع)
از امام صادق(ع) نه‌تنها در مسائل فقهی؛ بلکه در زمینه تفسیر، علم کلام و اخلاقیات، احادیث باارزشی به دست ما رسیده است. با مراجعه به بخش اصول کتاب «کافی»، عمق و وسعت نظر امام(ع) درباره مسائل عقلی اسلام آشکار می‌شود. تفاسیر روایی شیعه همچون «البرهان» و «صافی»، حاوی روایات فراوانی از احادیث آن‌حضرت در این زمینه می‌‌باشد. «ابوزهره» عالم سنی در این زمینه می‌‌نویسد: «ولم یکن علمه مقصوراً علی الحدیث وفقه الاسلام، بل کان یدرس علم الکلام؛22 دانش آن‌حضرت منحصر به حدیث و فقه اسلامی نبود؛ بلکه علم کلام نیز تدریس می‌‌فرمود».
تفصیل نظریات کلامی امام را در اینجا نمی‌‌توان بیان کرد؛ اما جمله معروف امام در مسائل جبر و تفویض که فرمود: «لَا جَبْرَ وَلَا تَفْوِیضَ بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ الْاَمْرَیْنِ»، زیباترین، جامع‌ترین و دقیق‌ترین تعبیری است که در این مسأله ابراز شده است. «ابوزهره» در جای دیگر از کتابش درباره امام صادق(ع) می‌‌گوید: «وفوق هذه العلوم، قد کان الامام الصادق علی علم بالاخلاق وما یؤدّی الی فسادها؛23 بالاتر از همه این علوم، امام صادق(ع) در زمینه اخلاق و علل و انگیزه‌های فساد آن، آگاهی‌‌های بسیار ارزنده‌‌ای داشت».
شمار راویانی که از امام(ع) حدیث نقل کرده‌‌اند، بسیار زیاد است. اسامی آنان را در «تهذیب الکمال» مزی24 و دیگر کتب رجالی چون «تهذیب التهذیب» می‌‌توان یافت. در میان آنان، بسیاری از شخصیت‌‌های مهم اهل سنت قرار دارند. «ذهبی» در «سیر اعلام‌النبلاء»، نام رواتی را که از امام صادق(ع) حدیث نقل کرده‌‌اند، آورده است.25 این در حالی است که بسیاری از محدثان در عهد بنی‌امیه، جرأت نقل حدیث از امام(ع) را نداشتند. درباره «مالک‌بن انس» آمده که: «لم یرو عن جعفربن محمد حتی ظهر أمر بنی‌العباس؛26 از امام صادق(ع) روایت نکرد تا آن که بنی‌عباس به حکومت رسیدند».27
منبع:پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی
 ..............................................
   پی نوشتها
1. مناقب آل أبي‌طالب(ع)، ابن‌شهر آشوب مازندرانى، محمدبن على‏، علامه‏، قم‏، 1379 ق، چاپ اول، ص 41؛ الامام مالک، ابوزهره، دارالفکر العربی، قاهره، بی‌تا، ص 95 - 94؛ الامام الصادق(ع) والمذاهب الاربعه، اسد حیدر، مکتبة امام امیرالمؤمنین، اصفهان، بی‌تا، ج 2، ص 53؛ قاعدة جلیله فی‌التوسل والوسیلة، ابن‌تیمیة، تقی‌الدین احمد، المکتبة السلفیه، قاهره، ۱۳۷۴ ق، ص 52؛
2. تهذيب التهذيب، العسقلاني الشافعي، أحمدبن علي‌بن حجر أبوالفضل، هند، 1325 ق، ج 2، ص 104؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، اربلى، على‌بن عيسى‏، محقق/ مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، بنى‌هاشمى‏، تبريز، 1381 ق‏، چاپ اول‏، ج 2، ص 18؛ الكامل في ضعفاء الرجال، أبو‌أحمد الجرجاني، عبدالله‌بن عدي‌بن عبدالله‌بن محمد، دارالفكر، بيروت، 1404 ق، ج 2، ص 556؛ سير أعلام النبلاء، الذَهَبي، شمس‌الدين أبوعبدالله محمد‌بن أحمد، مؤسسه الرساله، بيروت، 1401 ق، ج 6، ص 257؛
3. رسالة جاحظ فی بنی‌امیه، الجاحظ، عمروبن بحربن محبوب، بی‌جا، قاهره، بی‌تا، ص 106؛
4. صواعق المحرقة على أهل الرفض  والضلال والزندقة، هيتمي، أبي‌العباس أحمدبن محمدبن محمدبن علي‌بن حجر، مکتبة القاهره، مصر، 1385 ق، ص 120؛
5. نثرالدر، الآبي، أبوسعد منصوربن الحسين، تحقيق: محفوظ، خالد عبدالغني، دارالكتب العلميه، بيروت، لبنان، 1424 ق / 2004 م، چاپ اول، ج 1، ص 356؛
6. الامام الصادق(ع) والمذاهب الاربعه، همان، ج 1، ص 62 - 51؛
7. الامام الصادق(ع)، ابوزهره، دارالثقافة العربیه، قاهره، بی‌تا، ص 129؛ الامام الصادق(ع) والمذاهب الاربعه، همان، ج 1، ص 67؛
8.کشف‌الغمه، همان، ج 2، ص 166؛
9. العقد الفريد، ابن عبدربه الأندلسي، أحمدبن محمد، محقق/ مصحح: مفيد محمد قميحة، دارالكتب العلميه، بيروت،‏ 1404 ق‏، چاپ اول، ج 3، ص 175؛ تذکرة الحفاظ، الذهبی، شمس‌الدین، دار الاحیاءالتراث العربی، بیروت، 1374 ق، ج 1، ص 167؛ إتحاف بحب الأشراف‏، شبراوى‏، جمال‌الدين، المطبعة الادبیه‏، مصر، 1416 ق، ص 147؛ کشف الغمه، همان، ج 2، ص 157؛
10. تاريخ جرجان‏، سهمى، حمزةبن يوسف‏، عالم الكتب‏، بيروت‏، 1407 قمری،‏ چاپ چهارم، ص 554؛ تهذيب الكمال، أبوالحجاج المزي، يوسف‌بن الزكي عبدالرحمن، تحقيق: بشار عواد معروف، مؤسسه‌الرساله، بيروت، 1402 ق، ج 5، ص 92؛
11. إختيار معرفة الرجال‏، كشى، محمدبن عمر، محقق/ مصحح: طوسى، محمدبن حسن/ مصطفوى، حسن‏، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، 1409 ق، چاپ اول‏، ص 325 - 324؛
12. الامام الصادق(ع)، همان، ص 66؛
13. الملل والنحل‏، الشهرستاني، محمدبن عبدالكريم‌بن أبي‌بكر أحمد، تحقيق: بدران، ‏محمد، الشريف الرضي‏، قم‏، 1364 ش، ‏چاپ سوم‏، ج 1، ص 147؛ الامام الصادق(ع)، همان، ص 39؛
14. جامع المسانید، خوارزمی، ابوالمؤید موفق‌بن احمد، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا، ج 2، ص 349؛
15. الامام الصادق(ع)، همان، ص 38؛
16. جامع المسانید، همان، ج 1، ص 222؛ الامام الصادق(ع)، همان، ص 224؛ الامام ابوحنیفه، ابوزهره، دارالفکر العربی، مصر، 1366 ق، ص 70؛
17. وفيات الأعيان وأنباء وأبناء الزمان، ابن‌خلكان، أبوالعباس شمس‌الدين أحمدبن محمدبن أبي‌بكر، محقق: إحسان عباس، رضی، قم، 1969م، ج 8، ص 105؛
18. کشف‌الغمه، همان، ج 2، ص 166؛
19. تذکرةالحفاظ، همان، ج 1، ص 209؛
20. تهذیب الکمال، همان، ج 5، ص 80 - 79؛ الکامل فی ضعفاءالرجال، همان، ج 2، ص 556؛ الامام الصادق(ع)، همان، ص 28 - 27؛ الامام ابوحنیفه، همان، ص 71 - 70؛
21.تهذیب الکمال، همان، ج 5، ص 79؛ سیر اعلام النبلاء، همان، ج 6، ص 257؛ الکامل فی ضعفاءالرجال، همان، ج 2، ص 559؛
22. الامام الصادق(ع)، همان، ص 66؛
23. همان، ص 67؛
24. تهذیب الکمال، همان، ج 5، ص 76 - 75؛
25. سیر اعلام النبلاء، همان، ج 6، ص 256؛
26. الکامل فی ضعفاء الرجال، همان، ج 2، ص 555؛ سیر اعلام النبلاء، همان، ج 6، ص 256؛
27. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، جعفریان، رسول، مؤسسه انصاریان، قم، 1381 ش، چاپ ششم، ص 327.