معلم: سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر.
سعید: قورباغه و برادرش!
-
پدر: پسرم! امتحان ریاضیات چهطور بود؟
پسر: یکی از جوابها را غلط نوشتم.
پدر: عیبی ندارد؛ پس بقیهی سؤالها را درست حل کردی؟
پسر: نه، چون اصلاً وقت نکردم به بقیهی سؤال ها نگاه کنم!
رئیس: این چه وضعیه آقا؟! شما چرا صبحها دیر میآیید سر کار؟!
کارمند: آقای رئیس! عوضش ظهرها زودتر میرم خونه!
مهمان آهسته به پسر صاحبخانه: پسرجان! شما کی ناهار میخورید؟
پسر: مامانم گفت هر وقت شما رفتید!
پولداری برای خودش مقبره ساخت. وقتی تمام شد از معمارش پرسید: این مقبره چه چیزی کم دارد؟
معمار میگوید: وجود شریف شما!
صاحب باغ: پسر شیطون! چرا رفتی بالای درخت زردآلو؟! الان به بابات میگم.
پسر: بابام بالای درخت آلبالو است!
معلّم: فیلها در کجاها پیدا میشوند؟
شاگرد: آقا اجازه! فیلها آنقدر بزرگ هستند که اصلا گم نمیشوند!
پسر: پدر هواپیما به این بزرگی را چطور میدزدند؟
پدر: صبر میکنند به آسمان میرود، کوچک که شد بعداً میدزدند!
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA